English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8641 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
thereinbefore U در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
Other Matches
same U یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
prefiguring U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
No sooner was he gone than he was kI'lled . U رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
line synchronization U همزمانی سطور
line to line spacing U فاصله سطور
interline U بین سطور نوشتن
interlination U الحاقات بین سطور
interlinear U مدرج در میان سطور
interlination U نوشتن بین سطور
negotiated contract U قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
escalation U مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
It is the same pottage and the same bowl. <proverb> U همان آش است و همان کاسه .
synchronous U فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
parol contract U قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
rapallo treaty U قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
contra preferentum rule U درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same U همان چیز همان
single space U در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
already U قبلا
aforehand U قبلا
supra U قبلا
the reinbefore U قبلا
erst U قبلا
previously U قبلا"
erstwhile U قبلا
formerly U قبلا
pre arrange U قبلا قرارگذاشتن
foretoken U قبلا اگاهانیدن
i went before U من قبلا` رفتم
prerecord U قبلا ضبط
presentient U قبلا متوجه
presentient U قبلا مستعد
heretofore U سابقا قبلا
beforehand U قبلا اماده
prepay U قبلا پرداختن
prescient U قبلا اگاه
preheat U قبلا حرارت دادن
foresees U قبلا تهیه دیدن
preheated U قبلا گرم کردن
preselect U قبلا انتخاب کردن
preheated U قبلا حرارت دادن
pre appoint U قبلا معین کردن
preheat U قبلا گرم کردن
prearrange U قبلا تهیه کردن
prearrange U قبلا ترتیب دادن
preheats U قبلا حرارت دادن
preheats U قبلا گرم کردن
prepaid U قبلا" پرداخت شده
destine U قبلا انتخاب کردن
forespeak U قبلا اماده کردن
forearms U قبلا اماده کردن
forearm U قبلا اماده کردن
previews U قبلا رویت کردن
prime U قبلا تعلیم دادن
preview U قبلا رویت کردن
foresee U قبلا تهیه دیدن
preassigned U قبلا تعیین شده
advance U قبلا تهیه شده
advance U قبلا تجهیز شده
advances U قبلا تهیه شده
advances U قبلا تجهیز شده
advancing U قبلا تجهیز شده
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
prifixal U قبلا تعیین کردن
prifix U قبلا تعیین کردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
pretypify U قبلا نشان دادن
primes U قبلا تعلیم دادن
primed U قبلا تعلیم دادن
to prerecord U قبلا ضبط کردن
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
as previously agreed upon <adv.> U همینطور که قبلا موافقت شد
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
pretreat U قبلا معالجه کردن
presanctified U قبلا تقدیس شده
predetermine U قبلا مقدر کردن
prenominate U قبلا نامبرده شده
prenominate U قبلا ذکر شده
predetermine U قبلا تعیین کردن
preform U قبلا تصمیم گرفتن
preform U قبلا بشکل دراوردن
preform U قبلا تشکیل دادن
preexist U قبلا وجود داشتن
predestine U قبلا تعیین کردن
predesignate U قبلا تعیین شده
predigest U قبلا هضم کردن
prerecord U قبلا ثبت کردن
advancing U قبلا تهیه شده
prepossess U قبلا بتصرف اوردن
preordain U قبلا مقرر داشتن
prenominate U قبلا ذکر کردن
premonish U قبلا برحذر داشتن
preconceive U قبلا تصور کردن
preconceive U قبلا عقیده پیداکردن
predicts U قبلا پیش بینی کردن
predicting U قبلا پیش بینی کردن
preconcert U قبلا فرار ومدار گذاردن
preset U قبلا چیدن و قرار دادن
predict U قبلا پیش بینی کردن
preassigned U قبلا تخصیص داده شده
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
identic U همان
selfsame U همان
this same U همان
very U همان
thingummy U همان
identical U همان
idem U همان
same U همان
pre- U آنچه قبلا توافق شده است
postpaid U مخارج پستی قبلا پرداخت شده
forebode U قبلا بدل کسی اثر کردن
pre U آنچه قبلا توافق شده است
predefined U آنچه قبلا معرفی شده است
preexist U ازلی بودن قبلا موجود شدن
preform U قبلا شکل چیزی رامعین کردن
prevue U قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
preordain U قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
nothing short of U عینا همان
accordingly U از همان قرار
very U همان همین
just as well <adv.> U همان مقدار
for that matter <idiom> U به همان علت
self same U همان خود
self-same U همان خود
of that ilk U دارای همان جا
of that ilk U اهل همان جا
selfsame U درست همان
therabout U در همان نزدیکی
the reinbefore U همان سندیاقرارداد
that once U همان یک بار
same U همان جور
same U همان کار
s.c U همان دعوی
s.c U همان پرونده
equally <adv.> U به همان طریق
ones U یکی از همان
it is the same thing U همان است
one U یکی از همان
of the same kind U از همان نوع
i went that instant U در همان ان رفتم
i went on the instant U در همان ان رفتم
instatu quo U در همان حال
just as well <adv.> U به همان طریق
at the very beginning U از همان اولش
equally <adv.> U همان مقدار
ingrain U نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
ones U عین همان یکی
of even date U دارای همان تاریخ
we are in the same way U ما هم همان حال را داریم
it is much the same U تقریبا همان است
It comes to the same thing . U باز هم همان ؟ یشود
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
quasi- U مشابه یا تقریباگ همان
idem U همان نویسنده در همانجا
She promised to bring it but never did . U همان آوردنی که بیاورد !
He would never retract . U هر چه بگوید همان است
one U عین همان یکی
even U دارای همان تاریخ
In the ( same ) usual place. U در همان جای همیشگه
have a go at <idiom> U سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
revocation of probate U بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
Thats no news to me. U این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
rest on one's laurels <idiom> U خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
about as high U تقریبا` همان اندازه بلند
What wI'll be woll be. U هر چقدر قسمت با شد همان می شود
step jump U پرش و برگشت روی همان پا
What so ever a man soweth ,that shall he also reap. <proverb> U هر چه بکارى ,همان درو مى کنى .
lighter shade U از همان رنگ ولی روشن تر
predestinate U قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
forlorn hope U دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
postpaid U پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
cost indexes U ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
synchronous U آنچه همان با دیگری اجرا شود.
isomeric U متشابه الترکیب دارای همان اجزا
i wrote as neatly as he did U من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
equivalent U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
equivalents U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
prepossess U تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
echoed U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoing U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoes U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
one two U تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
echo U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
times U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
abs U پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . U همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
This is the very thing I wanted. U این همان چیزی است که دلم می خواست
time U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
per U همان طور که در الگو نشان داده شده
Recent search history Forum search
2New Format
1 if there's any justice
1Evolution
1pedal pamping
1construed
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1 no!i am not,repeat not,going back to my father to ask for money
1offshoring
1دیگه مثل قبلا به مردم کمک نمیکنید. با خود شما سایت پردیک هستم. نمی خوام برام ترجمه کنید
0کلمه ای در انگلیسی که معنای از درون جوشیدن و تراوش کردن را بدهد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com